طراحان لباس ژاپنی با نام های میاکه، ریکاواکوبو و یاماموتو چگونه در زمینه طراحی لباس دست به نوآوری زدند؟
روش های نوآوری در زمینه طراحی لباس توسط سه طراح لباس ژاپنی فوق متنوع بود اما یکی از شیوه هایی که روند نوآوری آنان را متمایز کرد تاثیری بود که از زیبایی شناسی ژاپنی گرفته بودند.
تاثیرگرفتن از زیبایی شناسی ژاپنی(وابی سابی) بر اصول ساختار پوشش
تکنیک های ساختارگراییِِ طراحان ژاپنی شامل زیبایی شناسیِ منسجمی می شود که بیانگرِ دو ایده است. وابی به معنای سادگیِ روستایی و سابی به معنای زیباییِ ناشی از سِن است. وابی هنگام بکارگیری در دستسازه های بشری به نقایص و کاستی هایی برمی گردد که در فرآیندِ ساختارگرایی رخ داده است. ویژگی های وابی-سابی شامل عدمِ تقارن، سادگی و بی آلایشی می شود.
نحوه بازنمایی زیبایی شناسی ژاپنی (وابی سابی) در آثار طراحان لباس در ژاپن
کارِ کاواکوبو بر پایه عدم تقارن، جزییات جابه جاشده در لباس و لوک های ناتمام است همچنان که مطابق با زیبایی شناسی وابی بر کیفیت ناتمام و ناقص پوشاک تاکید داشته باشد. این امر باعث شد که لباس ها در صورتی تمام شده ظاهر شوند که تغییرِ ساختار یابند به گونه ای که بالاترین قسمت لباس در پایینِ آن، و قسمت های داخل لباس در بیرون آن بازنمایی گردد بنابراین دیدگاه ایده آلگرا و تکامل نگر به چالش کشیده شد. در مجموعه 1981 کاواکوبو، شلوارها با سردست پولیورها در قسمت زانوها یکی شد. کت های سایز بالا و لباس های بافتنی از شکل افتاده با سواراخ هایی بر سطحِ لباس ساختار یافت، این مجموعه برای پاییز و زمستان 1982 و به طور غیرمتقارن بلوزهای تکه تکه و پاره شده در بهار و تابستان 1983مجموعه ای با خصایص و ویژگی های وابی-سابی بود.
به طور مشابه یاماموتو در کالکشن سال 1983 کت های پشمی آمیخته با حاشیه پشم خام و ناتمام ارائه نمود. کت ها آزادانه ساخته شده و همدیگر را با حلقه های فلزی نگه می داشتند. جیب ها شبیه کیف هایی طراحی شده و بر پشتِ کت ها با کمترین جزییات(ویژگی مشهود وابی-سابی) جایگیری شده است.
اساس زیبایی شناسی ژاپنی(وابی سابی) در مطالعات طراحان لباس در ژاپن
نقطه شروع هر سه طراحِ ژاپنی مطالعه گسترده ای بود که به رابطه میان ریزشِ پارچه و نیروی جاذبه زمین می پرداخت. لباس های طرحدار ریونِ سیاهرنگ کاواکوبو با دامن های عریضِ مستطیلی ویژگی ای بود که در مجموعه پاییز و زمستان 1983 وی خودنمایی می کرد، و منتج به ظهور فرم های نامتقارن و سیالی گردید که به واسطه تجربه اندوزی در زمینه وزن پارچه بود.
یاماموتو از ساختاری مسطح به منظور هم آمیزیِ لفافه پیچ کردن و زینت دادنِ پارچه ای بهره برد و منجر به حذف درز و زیپ در لباس گردید. تجارب یاماموتو در زمینه وزن پارچه می تواند در ترکیب های ابریشم و پشمِ وی در مجموعه بهار و تابستان 1998 دیده شود. پیراهن های کرپ ابریشم پیلی دار در مجموعه بهار-تابستان 2005 نیز که به طور گسترده ای پارچه را در اطرافِ گردنِ مدل درهم تابیده، بازتابنده یِ همین ویژگی است. ویترینِ قابل نمایش در کار یاماموتو مهارت وی در پیچاندن و روی هم قرار دادن پارچه است به طوریکه امکان احساس آزاد در زمینه ایجاد شکل و لوک پارچه ای لباس را فراهم می آورد.
مقایسه اساس خیاطی غربی و طراحان لباس ژاپنی
در حالی که استاندارد خیاطی غربی مبتنی بر فرمی ست که باید متناسب با خطوط اندام پوشنده لباس باشد، طراحان ژاپنی بر فضای میان بدن و جامه تمرکز کردند. این فضا به پوشنده امکانِ جایگیری در جامه را به شکل طبیعی ایجاد می کرد بدون اینکه وی را توسط یک شاکله از پیش تعیین شده محدود نماید. فضای مابین بدن و لباس به نوع زیبایی شناسی ژاپنی برمی گردد که با عنوان “ما” شناخته می شود. به این معنی که فضا معناییست منطبق بر آکیکوفوکی[1] یکی از محترم ترین پیشکسوتان هنر مُد که کارگردان و مدیر هنری انستیتو لباسِ کیوتو نیز می باشد.

[1] Akiko Fukai